ای عزیز:
آن چنان غریق دریای غربتمان مکن که به سمت هر خاشاک عاطفه ای دست دراز کنیم.
پناه برتو از تنهایی و غربت و بی کسی
ای معبود دوست داشتنی:
از میان ظلمتی که بر درون و بیرونمان سایه گسترده روزنی به روشنایی مهدوی بگشا تا بهانه ای برای زنده ماندن پدید بیاید .
ای مهربان بی منت:
ما را آنچنان نگران خودت کن که هیچ جاذبه و دغدغه ای نگاهمان را از تو نگیرد . کور باد چشمی که تو را نگران من نمیبیند.
در آخر خدایا باز من با تو حرف میزنم بنده تو خاک مرا دریاب اگر من به غیر تو دل بستم آن هم بهانه ای بود برای یافتن تو اگر تخطی کردم از من بگذر ولی رهایم نکن خدایا در خلوت به چه کسی غیر از تو ایمان داشته باشم که نجوای دلم را میشنود واز آن نمیگذرد خدایا چگونه باید بفهمانم که من به او امید بسته ام تا مرا باور کند تو خود بر احوال من واقفی پس به تو امید بسته ام که روزنی از نور در دلمان روشن کنی به امید آنکه همه این محبتها مرا به تو وصل کند آمین.