این بار که تاول پاهایم خشک شوددوباره مینویسم
دوباره راه می افتم
دوباره گم میشوم
دیگر بهانه ای نیست برای بودن پس باید رفت باید درست اندیشید تا در گذر زمان خاموش نشد...
این متن را از وب حامد خوندم خیلی جالب بود برام . نوشتم البته یه کمی تغییرش دادم .
امروز داشتیم در مورد وبلاگ نویسی و وبلاگ گروهی با بچه ها بحث میکردیم که متنی داخل ویزه نامه صبح صادق نظرم را جلب کرد گفتم گوش کنید چقدر جالب نوشته یکی از بچه ها گفت اگه خانم ...این را بزاره تووبش من به همتون ناهار میدم گفتم قرار نبود من متنی را بزارم تو وب قرار یه وبلاگ گروهی در مورد شهدا درست کنیم در ضمن من تا حالا در مورد شهدا ننوشتم فکر میکنم خیلی سخته این یه جا را سر جدتتون از ما نگیرید بزارید حرف دل بزنیم خسته شدم هی حرف سیاسی کار سیاسی یا...نگاه های بچه ها یه جوری بود گفتم باشه این یه بار را امتحان میکنیم اگر طرفدار داشت که از همین جا شروع میکنیم بعد منتقلش میکنیم به وب گروهی یکی از بچه ها گفت آنوقت خانم...میخواد هر کی وارد بشه اول باید سینجین بشه بعد گفتم همینه دیگه رو دیوار مردم یادگاری نوشتن این دردسرها را هم داره متن پائین همان متنی که برام جالب بود براتون مینویسم خالی از این حرفها متن جالبی برای خواندن کامل متن به صبح صادق (ویزه دفاع مقدس )مراجعه کنید :
میتوان به وصیت نامه های شهدا به عنوان منبعی عرفانی و البته عقلانی ورای یک دست نوشته های عادی نگاه کرد.
متن هایی که نشان از ذوب شدن آنان در وجود حق آگاهی و بصیرت معنوی در امور دینی اجتماعی و سیاسی بسیار زیبای شان را نشان داد.
سیر کمال و فلسفه معرفت الهی آنچنان زیبا در کلام شهدا و وصیت نامه های شان به تصویر کشیده شده است که پیر جماران با تمجیدات شگفتی از وصایای شهدا می فرمایند: من هنگامی که وصیت نامه انسان ساز شهیدی را میبینم احساس حقارت و زبونی می کنم.ایشان سند ایمان و تعهدشان را به اسلام در دست دارندو در مقدمه کتاب پیام خون که در بردارنده وصیت نامه شهداست می نویسند:
(من شرمم می آید خود را در مقابل این عزیزان سر شار از ایمان و عشق و فداکاری به حساب می آورم.)
میدونم که همتون منتظرین تا متن را ببینین اما همین یک بار دفعه بعد باید خودتون تلاش کنید .