همه با هم در راهپیمایی امروز علیه استکبار جهانی و توهین کنندگان به قرآن شرکت می کنیم
دقایق آخر ماه مبارک رمضان میگن شاید فردا عید باشه دلم به اندازه تمام ستارهای آسمان گرفته خدا...
عذر تقصیر دارم از همه دوستان از اینکه نبودم بخاطر دل شکسته آبجی کوچیک راهی حرم زیبای آقا شدیم شب 23قدر روبروی گنبد طلا نشسته بودیم از توی راه گریه امانم نمی داد آبجی میگفت تو آسمان آدم احساس میکنه به خدا نزدیکتر وقتی رسیدم هتل رفتیم برای زیارت چشمم که به بارگاه ملکوتی آقا افتاد گفتم آقا آخه این ته تا قاری ما حرفم و خوردم گفتم شکرت رسول الله شکرت حسین شکرت خدا شکرت شکرت شکرت .
شب برای مراسم رفتیم حرم جای همتون را خالی کردم همه را به اسم یاد کردم یه منتظر ،زهرا ،پرستو،خادم ،محسن ،بیقرار خودم ،مرد آبادانی،حنا،سفیر فکه،سیده ،باران ،علمدار، ترکش ولگرد ،گفتم خدایا به حق دل شکسته آبجی کوچیک که آوردمش دلشو بند بزنی تقدیر دوستانم را با شهادت قرار بده آمین یا رب العالمین.
جمعه بعد راهپیمایی رفتم سر مزار حسین براتون ازش نوشته بودم وقتی سر مزار حاضر شدم براش از چیزایی گفتم از کسایی شکایت کردم که شکایتشون را برای هیچکس دلم نمی امد بگم چون میدونم خدا خیلی زود جواب من را میده پس برای حسین گفتم اولش برام سخت بود ولی انگار خودشم دوست داشت بشنوه پس راحتر گفتم آنم فقط گوش میکرد نمیدونم دلش برام تنگ شده بود که یهو به سرم زد دوباره برم سر مزارش دلتنگی غریبی داشتم داشتم خفه میشدم وقتی رفتم آروم گرفتم خدایا ازت ممنونم که مرگ حسین را با شهادت قرار دادی خدایا ریز ریز اشکای زینب آبم میکنه چرا بغضش نمیشکنه خدایا میدونم تو مراقبشی پس خیالم راحت یعنی به تو مطمئنم به تو .
خداوندا غریبان شعر آزادی ندانند
غریبان معنی بازی ندانند
خداوندا غریبان را تو دریاب
بکن قلب غریبان را کمی شاد.
دیروز افطار رفته بودیم بهشت زهرا سر مزار برادر حاجی میخواستم از دیروز بنویسم ولی انگار نای نوشتن نداشتم دو سال پیش که برای اولین بار رفته بودیم من بودم و حاجی وتکتم پارسال خواهر حاجیم اضافه شد امسال باور نمیکنی شده بودیم سی نفر حتی آنهایی که ما دعوتشون نکرده بودیم میزبان خودش دعوتشون کرده بود انگار میخواست بهم بگه زن داداش اینها خارج از اراده شما مهمانایی هستن که من دعوتشون کردم نمیدونم چرا مثل همیشه اشکم راحت سرازیر نمیشد توی دلم یه چیزی عقده شده بود علم علم علم ابوالفضل باز یه علم دیگه رو زمین افتاده تو کمکش کن این خیمه دوباره جون بگیره چراغ ماشینا بود که آن محوطه را روشن میکرد آقا سید گفت : خاموش کنید بزارید آروم بگیریم وای چه آرامشی چه تاریکی یهو صدای جیغ بچها به هوا رفت همیشه به حاجی میگفتم دوست ندارم وقتی از این دنیا رفتم من را بهشت زهرا س خاک کنید از این همه تاریکی میترسم بهش گفتم باید من را به امامزاده ببرین .
به بچه ها نگاه میکردم حنانه حسام تکتم سارا امیر علی عرفان یعنی اینا میتونن راه عمو یا دایشون را ادامه بدن دل نگرانیای این دنیایی دیگه با اتفاقاتی که تو انتخابات افتاد خیلی ته دلم میلرزه بابت آینده تکتم تو این فکرا بودم که برق چشمای ابوالفضل بهم امید میداد .
مثل همیشه بعد نماز روی سجاده رو به قبله تسبیح به دست درازکشیدم نمیدونم چرا ولی با این کار آروم میشم چشمام را بستم و از خدا خواستم که از سلاله ما دشمن اهل بیت و ولایت کسی را قرار نده .
خدایا داری نگاهم میکنی همیشه خوب میدونم که با منی فقط فکر و یاد تو همیشه در روح و جان من این عشقی که سالیان پیش خودت بهم هدیه کردی خدایا نمیگم دوست دارم میگم دیوانتم خدا خدا خدا ...
الهی،بر سر از خجالت گرد داریم،و در دل حسرت درد داریم،و رخ از شرم گناه زرد داریم.
الهی،اگر دوستی نکردیم،دشمنی هم نکردیم،اگر چه بر گناه مصریم،بر یگانگی حضرت تو مقریم.
الهی ،اگر گوییم ،ثنای تو گوییم،اگر جوییم،رضای تو جوییم.
الهی ،بنیاد توحید ما را خراب مکن،و باغ امید ما را بی آب مکن،و به گناه روی ما را سیاه مکن.
الهی، بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن،و ما را به بلای خود گرفتار مکن.
الهی ،آنچه ما را آراستی خریداریم ،و از دو جهان محبت تو برگزیدیم،و جامعه بلابریدیم،و پرده عافیت دریدیم.
الهی،بایسته تو بیش از طاعت مقبول ،و نا بایسته تو پیش از معصیت مهجور .
الهی، باز در آخر مثل همیشه میگویم فقط تو میدانی که در دلم چه میخواهم تو هستی که از ضمیر پنهان و آشکارم با خبری از تو میخواهم که یاریم کنی که خلاف آنچه تو امر فرمودی من انجام ندهم و دست تو را بالای سرم ندید بگیرم .
الهی دلتنگیم را برای خود بخواه و صبری بر دلم بگذار که فقط تو را بخواهم و از تو مدد جویم.
سخنان پیر هرات .یا حق.