پرده اول:
به درخواست لبیک یه منتظر وارد این بازی وبلاگی شدم .
خواهرم 6 ساله بود مادر میخواست برای سوم امام به بهشت زهرا برود او گریه کنان به دنبال مادر به راه افتادبه ناچار او را با خود برد.
اتوبوسی که سوار شده بودند از همان ابتدای راه بیشتر جلو نرفت مجبور شده بودند پیاده تا بهشت زهرا بروند.
دخترک کوچک، نحیف و لاغر بود. گاهی بغل گاهی پشت مادر گاهی پیاده ساعت 12 شب بود که رسیدند و دخترک گرسنه و تشنه و مادر خسته . اما این چه عشقی بود که آنها را به آنجا می کشاند؟
دخترک الان خود یه محمد مهدی 9 ماهه دارد خدا کنه که محمد هم مثل مادرش پیاده به دنبال آقایش در بیابانها بگردد و او را پیدا کند.
عکس محمد مهدی در حماسه 9 دی در راه ولایت
از دوستان ابابیلیم چهارده آیینه حق – نسیم شهادت – کنار داداش برای داداش – دعوت می کنم که با سنگ پرانی خود چشم دشمنان را کور کنند.