در برابر تو هم سکوت میکنم .
انقدر رنجیدم که نای گلایه ندارم ...
سکوت من نشانه رضا نیست .
اینبار سکوتم پر از شکوه است ...
فقط انتظار میکشم باید انتظار نفسهایت را بکشم من به صدای نفسهایت دلخوش کردم به اینکه فقط میاید و میرود تاوان خواستنت را میدهم و باز خدا مرا امتحانی سخت میکند و من مثل همیشه سکوت میکنم ...
اما این سکوت پر است از انتظار ...
رنجیده ام از نبودنهایت دیگر از گفتن کلمه داداش هراس دارم ...هراس...
به قدری رنجیده ام که دیگر گلایه نمیکنم ...
هیچ چیز نمیتواند نبودنت را پر کند ...
برای دلخوشی دلم گاهی روی بخار شیشه مینویسم داداش...
من باز سکوت میکنم ...سکوت...