سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاک

 

خاک

این روزها چقدر راحت اشکم میاد شایدم بهانه ها بیشتر سراغم میان نمیدونم ...انگار بغضی که نمیشکنه راه نفس کشیدنم بسته به دنبال بهانه تنهایی دلم برای تو تنها بهانه بودنم گرفت ...

دلم برای پستهایی که مینوشتم و جوهر نوشتنشون اشک پنجره هام بود ...

دلم برای با تو بودن تنگه ...

شاید چند وقتی بود که نوشتهام بوی شما را میداد...من یادم نرفته بود که هستی خودتم اینو میدونی فقط خودت سرگرمم کردی که دیگه بهانه رفتن نگیرم ...حالا با یه بهانه آمدم میبینی هنوز بزرگ نشدم هنوزم دلم گه گاهی بهانه زمینی میگیره ...

هنوزم شونهام بی تو میلرزه ...هنوزم توان راه رفتن ندارم ...هنوزم بوی عطرت لای نوشتهام موج میزنه ...

پرنده خیالم پرواز کرده تا اوج ...اوج با تو بودن ...

هنوزم همه بهانه های زمینیم را تو دستهام میگیرم میارمشون لب پنجره میگم خدایا مراقبم باش ...

مراقبم باش ...

نذاراشکهام بی بهانه بیاد ...

نذار دلم بی بهانه بشکنه ...

فقط مراقبم باش ...تا مثل همیشه دستت را روی سرم حس کنم ...

مراقبم باش...


ارسال شده در توسط خاک