تا خودم را در برابر عمق وجودت دیدم کمتر از قطره ای بیش نبودم .قطره ای که دلش دریا می خواهد.
هر بار با خودم گفتم از قطره تا دریا راه بسیار خطرناک و بسیار طولانی است ، راهی پر از رنج و عشق و درد و مصیبت و صبوری
با خود گفتم حاجی بلند شو ، بایست و صبور باش و عبور کن .
اما هر بار که بر زمین خورد و یا علی گویان شدم ، حسین این قطرع=ه را برداشت و انتخاب کرد و عبور داد و در دل دریا قرا داد.
قطره عاشق بود.
بخ دو جز نوای زیبای دنبال کلمه ای می گذشت تا عشقش رو فریاد کنه و به جر نوای زیبای (یا حسین می کشی مرا)از خاطرش عبور کرد
پس من هم خدائی و اربابی داریم