سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاک

به دنبال مطلبی در مورد جهاد مغنیه وب گردی میکردم که به خاطره پسر شهید باکری از ایشون رسیدم که برام حیلی جالب بود و جالبتر برام جواب پسر یکی از سرداران جنگ تحمیلی بود که به توصیه همسر اسمشون را نمیارم .از روی کنجکاوی یه سری به وبلاگشون و دیگر صفحه های مجازی زدم تا  یه جوری باوری که همه باور کردن را کمرنگ کنم اما نشد و افسوس...

فقط تمام دنیا را یه لحظه مکث کردم در خودم فرو رفتم فقط به  خودم به دیگر خانواده های ارتشی فکر کردم که ما آدم نبودن کسیبهشون سر یزنه یا ...

هیچی نمی گم فقط به دخترم فکر میکنم که قرار کجای دنیا یه روزی مثل بقیه استارت بزنه نگرانم ...

فقط گاهی که به استاد منذر فکر میکنم دلم برای غربت لحظه ای که حتی خانوادش نمیتونستن دم بزنن که چه اتفاقی برای استاد افتاده فکر میکنم امیدوارم خدا به غربتی که همون لحظه غافلگیرم میکنه و سراغم میاد دخترامو به امام عصر ببخشه...

.........................

یکی از دوستان برام پیام داده دهه فجر بر دختر نیروی هوایی مبارک خداوند پدر شما و همه شهدا نیروی هوایی را رحمت کنه...وااااای

امسال مطلب دیگه ای برای نوزده بهمن نمیزارم ...

 


ارسال شده در توسط خاک