سلام به لاله عزيزم...اقا يه چيز بامزه تعريف كنم....واي لاله من شماره مهندس همكارم رو نوشته بودم بجاي يه كسي كه سم پاش داره..بعد دادم رئيس و باهم و راننده رفتيم روستا...نيم ساعت يعد...رئيس زنگ زده ميگه الو سلام اقاي دهقان...اونم گقت نه منم اقاي ايكسم...و بعد گفت شماره رو اشتباه دادن...و دوباره ازمن شماره رو پرسيد....منم توي دفترم نشونش دادم اونم داشت واسه رئيس مي خوند...رئيسم مي گفت بابا منم همينو نوشتم...اون مي گفت اشتباه نوشتين....و دوباره مي خوند..شايد 4بار خوند...بعد يهو گفت اه اين كه شماره منه....و از خنده تركيد....واي لاله ادم اينقدر گيج...4بار از روي شماره خودش خونده نفهميده....اينقدر خنديد نزديك بود بتركه....
ولي بعد بامن دعوا ميكنه ميگه چرا شماره منو اشتباه دادي؟؟؟منم گفتم شما خودت شماره خودت رو حفظ نيستي...از من چه انتظاري داري مهندس؟؟؟؟والا ادم انيقدر گيج....
سلام
خو شحالم که اينجا مي يام
با مطلبي به روزم
چشم به راه حضور مهربانت
شعارم که نه
باورم اين است که:
...يک آسمان ستاره...
...بي تو صفا نداره...
ميگم..حالا من چكار كنم؟به شما و موجي كه راي ميدم...نفر سوك كي باشه؟؟؟موجي و شما قشنگ نوشتين...
خوش سليقه ام....حريف مي طلبم...كسي نيست...از اين گل قشنگ تر به لاله بده؟؟؟؟اي بي عرضه ها....
يه چيز خوشمل واسه لاله
سلام..
چطوري؟؟مثل پلو تو دوري.....واي لاله امروز اينقدر خنديدم...كه نگو....بيا بغلم....راستي مي خوام برم گواهينامه بگيرم....پايه اي با هم بريم....شما اونجا ثبت نام كن....من اينجا....بعد من اومدن تهران با ماشين حاجي ميريم صفا سيتي بندر....هوراااااااااااا
هويجوري سلام....
خوبيد؟؟جك هم كه نمي شه بذارم....دعوام مي كني...
ولي اين مطلب قشنگ بود ....بازم قشنگه....قشنگ تر هم ميشه....
سرباز امام زمان اهل ولايت و اطاعت است و سر به فرمان دارد و ميداند كه اگر از مرگ نترسد، ديگر شيطان و جنود او را تسلطي نيست و هيچ قدرتي نميتواند او را از صراط حق باز دارد.شهيد سيد مرتضي آويني/ از کتاب گنجينه آسماني
امام زماني باشي
زنده باشي ...
لاله جونم....چطوري؟؟جك بامزه
زن: اگه امشب نيايي بريم خونه مامانم ديگه منو نميبيني!مرد: براي چي؟زن: واسه اينكه چشماتو در ميآرم
يكي ديگه:
حيف نون خوابيده بود، ميان بيدارش کنن ميبينن پين کد ميخواد
يه روز آقاي دست و دلباز داشته به خودش آب يخ ميريخته . ميگن : چرا اينجوري ميکني . ميگه: مي خوام سرما بخورم . ميگن: چرا؟ ميگه: اخه يه پنيسلين دارم داره تاريخش ميگذره
سخته خيلي سخت ...
نميدونم شايدم زمونه مقصر باشه...
در پناه خدا.
قاصدک روي شانه دخترک نشست و با او گفت:
خدا زيبايي را آفريد وآن رابه فرشته اي به نام زن سپرد
راستي!
با امانتي که خدا به تو سپرده بود چه کار کردي؟
با"براي ريحان "به روزم
افتخار بديد سربزنيد و نظربديد