• وبلاگ : خاك
  • يادداشت : آقاي دلهاي مضطر...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 4 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زنداني 
    سلام
    مطلبتان ادبيات رواني داشت
    شما مي توانستيد اين فکر و احساس که شما يک ردپاييد و ايشان يک حضور مدام را به گونه اي پرورش دهيد که خواننده نيز حس شما را در خود ببيند اما شما نتوانسته ايد آن چيزي را که در ذهن داريد به صورت کامل بيان کنيد . شما مي توانستيد اين ايده را به خوبي بپرورانيد و اين احساس عجز را در مقابل آن هستي تمام و اين تمناي عاشقانه را به اندازه ي تمام خوانندگان گسترش دهيد.
    عنوان زيبا بود.
    بند دوم ارتباط موضوع را قطع ميکند . بند دوم ارتباطي با ردپاي مورد بحث در بند اول و بند سوم ندارد . داستان خراب شده است.حداقل مي توانستيد جاي بند دوم و سوم را با هم عوض کنيد تا موضوع ردپا تکه تکه نشود.
    اينها تنها نظر يک خواننده است و اعتبار علمي ندارد.
    پاسخ

    براي من مهم که باشه چون بايد چند باري مرور کنم .با احترام
    + يه منتظر 
    آقاي دلهاي منتظر
    پاسخ

    همسرم اين يک کنايه ادبيست همانطور که يه زنداني خواستن احساس خودم را نوشتم .
    + علي اکبر 
    بسم رب الحي"ارواحناله لک الفدا"

    تابه حال شده است که در دريا افتي ودنبال غريق بگردي؟؟؟!!
    آري !
    دريا را صاحبيست!!!

    و صاحب دريا را خدا مي نامند!!

    پس بدان با دلت که دعا صاحب دارد و همان عشق است!

    حضرت دلدار است!!

    اباصالح المهدي ارواحناله لک الفدا....

    پس بدان در همان دعاها که حضور نفست مي افتد با امضاي خون ونفسش دعوت شده اي!!!

    براي هر بار رفتن در مجلسي!!!

    نامه اي که نام عزيزانش روي آن ثبت شده است را از دست مادر مي گيرد...

    نام تک تک را مي داند ....

    خدا روزي کند .... بوي عطر چادر خاکي را...

    شب عيد است!!!

    يا ايها العزيز!!!
    تصدق .....

    دست دلتان دخيل پنجره فولاد مادر بي مزار.....
    پاسخ

    متشکرم
    سلام خوبي؟چه وب زيبايي داري تبريک ميگم اميدوارم بهتر هم بشه



    من هم منتظر حضورتون هستم منتظر اون حضور گرمتون
    پاسخ

    منتظر نباشيد.با احترام